انفاق در خیریه ها

انفاق در خیریه ها

ما خیال مى‏ کنیم همین که چیزى نداشته باشیم تکلیفى نداریم، در حالى که انفاق، نه به ثروت، که به توانایى ما بستگى دارد.
جایى که برادر من توان قرض گرفتن و یا اعتباری برای تأمین نیاز خود ندارد ، من که توانایى و اعتبارش را دارم ، به قرض کردن سزاوارترم. او با قرض گرفتن ، کمرش مى‏ شکند و فکرش مشغول مى‏ شود، اما من که وسیع ‏تر و قوى‏ ترم، نه کمرم مى‏ شکند و نه فکرم مشغول مى‏ شود، حداکثر از آبرویم مایه بگذارم .
خوب! چه اشکالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى‏ خواهم؟ آبرویى که کارى را از پیش نبرد و گره اى نگشاید ، نبودنش بهتر است. یکى از بزرگان، از ثروتمندى ارادتمند ، بیش از یک میلیون تومان قرض گرفته بود و به بیچاره‏ ها رسانده بود.

هنگام احتضار آن بزرگ مرد، این ثروتمند در بالینش نشسته بود و به کار خود فکر مى‏ کرد که با این همه پول چه خواهم کرد و چه خواهند کرد. در این فکر بود که اشک‏ هاى آن بزرگ ، او را به خود آورد پرسید: چرا ناراحت هستید؟ چرا اشک مى‏ ریزید؟ بزرگ مرد، آرام، با زبانى که مرگ رفته رفته رمقش را مى‏ گرفت، گفت: اکنون من بر حق وارد مى‏ شوم و او از نعمت‏هایى که به من داده، بازخواست خواهد کرد.
اگر از من بپرسد، تو اعتبار داشتى که دو میلیون قرض بگیرى و این پولى بود که آن‏ها مى‏ دادند و صدمه نمى ‏خوردند و آخر سر هم مى‏ توانستند با ما حساب کنند، من چه جواب بدهم؟

ثروتمند به خود آمد که این مرد از اعتبارش مسئول است و من از داراییم مسئول نیستم؟

او هم از سر هستى خویش برخاست.کتاب انفاق مرحوم استاد علی صفایی ص ۸۷-۸۶

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.